عرضم به خدمتتون که در ابتدا یک توضیح مختصر در مورد مدیریت بدیم بعد بریم مدیریت کلاسیک. ببینیم تعریف مدیریت چیه: استفاده از منابع برای رسیدن به اهداف. علم مدیریت، دانش چگونگی انجام این عمل هست. مدیریت علمی یعنی چگونه با استفاده از روشها و رویکردهای علمی مدیریت کنیم. روش علمی چیست؟ از حوصله این متن خارجه.
مدیریت کلاسیک مربوط میشه به زمانی که برای اولین بار به مدیریت با دید علمی نگاه شد و محققان کتب و مقالات متعددی منتشر کردند که حاصلش دانشی شد که تا قبلش وجود نداشت. این نکته رو بگم که اصطلاح کلاسیک در مقابل مدرن به کار میره. دانش مدیریت حال، خیلی نسبت به قدیم وسیعتر و دچار تغییر و تحولات زیادی شده. حالا اون رویکرد اولیه و قدیمی به مدیریت علمی را مدیریت کلاسیک میگن.
بریم سر اصل مطلب. داستان از اونجا شروع شد که صنایع به سرعت پیشرفت میکردند و بر تعداد کارخانهجات عریض و طویل مرتب افزوده میشد. اون زمانها یعنی در قرن ۱۹ام میلادی کار اصلی در کارخانهها توسط کارگران انجام میشد. مثل امروز نبود که کل خط تولید مکانیزه باشه. افراد نکته بینی که وارد این کارخانهها میشدند و عملیات تولید را نظاره میکردند گاهی راه حلهایی برای بالا بردن بازدهی به نظرشون میرسید. مثلاً اینکه اگر به کارگران بابت تولید به تعداد بالاتر از سطح استاندارد پاداش بدیم تولید زیاد میشه که هم به سود کارفرماست و هم کارگر. بعضی از این افراد روی موضوع تمرکز بیشتری می کردند و روی آن تحقیق میکردند. مدیریت کلاسیک در واقع دانشی است که توسط این افراد گردآوری شده.
ما از دو طریق میتونیم به بررسی موضوع بپردازیم:
شاخص ترین چهره همانا فردریک وینسلو تیلور است. وی در سال ۱۹۱۱ کتابی منتشر کرد به نام اصول مدیریت علمی. کلاً تیلور دید کارفرمایان به تولید رو تغییر داد. وی میگفت پروسه تولید باید بررسی بشه وبهترین روش انتخاب بشه، کارگرها برای اون قسمتی از کار که قراره انجام بدن آموزش ببینن، کار کارگرها بررسی بشه مداوم و به شکلی عمل بشه که حرکت کارگر و کارفرما همسو بشه و هر دو طرف درک کنن که سود دیگری سود خودشونه.
انتقاد اصلی ای که به کار تیلور وارد شد این بود که وی اعتقاد داشت که یک روش ایده آل برای انجام هر کاری وجود داره. نگرش نوین میگه شرایط تاثیر زیادی در انتخاب روش مناسب دارن پس نظر تیلور در این مورد درست نیست. البته این اعتقادها نه به این معنی که روش تیلور روش خوبی نبوده و یا دیدگاهش غلط بوده بلکه به این مفهوم که با رفع این نقایص مدل بهتری به دست میاد.
هرینگتون امرسون همزمان با تیلور کار میکرد ولی با وجود جهت فکری مشابه هیچگاه کار مشترکی انجام ندادند. وی الزاماتی تعریف نمود که باعث افزایش کارایی میشد.
هنری گانت از شاگردان تیلور بود. معروفیت وی بیشتر بابت نمودارهای زمانبدی او است.
هنری فایول مهندس فرانسوی بود که تحقیقش بیشتر روی مدیریت در سطوح بالا بود تا شکل ارتباط و مدیریت کارگران. تاکید وی روی تقسیم کار، انضباط، مسئولیت همراه با اختیار، زنجیره فرمان، نظم، امنیت شغلی و روح کار گروهی بود.
ماکس وبر دانشمند آلمانی از مدافعان سازمان بوروکراتیک بود و اعتقاد داشت سازمانی که مقررات پیشنهادی وی را رعایت کند دارای بیشترین کارایی خواهد بود. ماکس وبر از بنیان گذاران جامع شناسی است و جا دارد نظرات وی در مقاله دیگری بررسی شود. تفاوت نظریات وی با فایول بیشتر در روشهای رسیدن به هدف است. ضمن اینکه فایول سازمان غیر رسمی رو هم در نظر داشت. همچنین نظریات وبر از وزن تئوریک بالاتری برخوردار هستند.
در انتها یه توضیحی بدم که ما چرا تاریخ علم رو مطالعه میکنیم؟ چرا برای یادگیری علم مدیریت نریم آخرین متدها و جدیدترین تئوریها رو یاد بگیریم و استفاده کنیم؟ در آینده یک پست میذارم در این مورد.
مدیریت کلاسیک مربوط میشه به زمانی که برای اولین بار به مدیریت با دید علمی نگاه شد و محققان کتب و مقالات متعددی منتشر کردند که حاصلش دانشی شد که تا قبلش وجود نداشت. این نکته رو بگم که اصطلاح کلاسیک در مقابل مدرن به کار میره. دانش مدیریت حال، خیلی نسبت به قدیم وسیعتر و دچار تغییر و تحولات زیادی شده. حالا اون رویکرد اولیه و قدیمی به مدیریت علمی را مدیریت کلاسیک میگن.
بریم سر اصل مطلب. داستان از اونجا شروع شد که صنایع به سرعت پیشرفت میکردند و بر تعداد کارخانهجات عریض و طویل مرتب افزوده میشد. اون زمانها یعنی در قرن ۱۹ام میلادی کار اصلی در کارخانهها توسط کارگران انجام میشد. مثل امروز نبود که کل خط تولید مکانیزه باشه. افراد نکته بینی که وارد این کارخانهها میشدند و عملیات تولید را نظاره میکردند گاهی راه حلهایی برای بالا بردن بازدهی به نظرشون میرسید. مثلاً اینکه اگر به کارگران بابت تولید به تعداد بالاتر از سطح استاندارد پاداش بدیم تولید زیاد میشه که هم به سود کارفرماست و هم کارگر. بعضی از این افراد روی موضوع تمرکز بیشتری می کردند و روی آن تحقیق میکردند. مدیریت کلاسیک در واقع دانشی است که توسط این افراد گردآوری شده.
ما از دو طریق میتونیم به بررسی موضوع بپردازیم:
- مفاهیمی که در آن زمان مطرح شده رو بررسی کنیم و ببینیم نظر دانشمندان در موردش چی بوده
- دانشمندانی را که صاحب نظر بوده اند بررسی کنیم و با عقایدشون آشنا بشیم.
شاخص ترین چهره همانا فردریک وینسلو تیلور است. وی در سال ۱۹۱۱ کتابی منتشر کرد به نام اصول مدیریت علمی. کلاً تیلور دید کارفرمایان به تولید رو تغییر داد. وی میگفت پروسه تولید باید بررسی بشه وبهترین روش انتخاب بشه، کارگرها برای اون قسمتی از کار که قراره انجام بدن آموزش ببینن، کار کارگرها بررسی بشه مداوم و به شکلی عمل بشه که حرکت کارگر و کارفرما همسو بشه و هر دو طرف درک کنن که سود دیگری سود خودشونه.
انتقاد اصلی ای که به کار تیلور وارد شد این بود که وی اعتقاد داشت که یک روش ایده آل برای انجام هر کاری وجود داره. نگرش نوین میگه شرایط تاثیر زیادی در انتخاب روش مناسب دارن پس نظر تیلور در این مورد درست نیست. البته این اعتقادها نه به این معنی که روش تیلور روش خوبی نبوده و یا دیدگاهش غلط بوده بلکه به این مفهوم که با رفع این نقایص مدل بهتری به دست میاد.
هرینگتون امرسون همزمان با تیلور کار میکرد ولی با وجود جهت فکری مشابه هیچگاه کار مشترکی انجام ندادند. وی الزاماتی تعریف نمود که باعث افزایش کارایی میشد.
هنری گانت از شاگردان تیلور بود. معروفیت وی بیشتر بابت نمودارهای زمانبدی او است.
هنری فایول مهندس فرانسوی بود که تحقیقش بیشتر روی مدیریت در سطوح بالا بود تا شکل ارتباط و مدیریت کارگران. تاکید وی روی تقسیم کار، انضباط، مسئولیت همراه با اختیار، زنجیره فرمان، نظم، امنیت شغلی و روح کار گروهی بود.
ماکس وبر دانشمند آلمانی از مدافعان سازمان بوروکراتیک بود و اعتقاد داشت سازمانی که مقررات پیشنهادی وی را رعایت کند دارای بیشترین کارایی خواهد بود. ماکس وبر از بنیان گذاران جامع شناسی است و جا دارد نظرات وی در مقاله دیگری بررسی شود. تفاوت نظریات وی با فایول بیشتر در روشهای رسیدن به هدف است. ضمن اینکه فایول سازمان غیر رسمی رو هم در نظر داشت. همچنین نظریات وبر از وزن تئوریک بالاتری برخوردار هستند.
در انتها یه توضیحی بدم که ما چرا تاریخ علم رو مطالعه میکنیم؟ چرا برای یادگیری علم مدیریت نریم آخرین متدها و جدیدترین تئوریها رو یاد بگیریم و استفاده کنیم؟ در آینده یک پست میذارم در این مورد.